کد مطلب:276406 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:112

شباهت به اسماعیل
اسماعیل علیه السلام؛ خداوند به ولادت او بشارت داد، چنان كه فرمود: «فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ»؛ [1] پس او را به پسر بردباری مژده دادیم. خداوند به ولادت و قیام قائم علیه السلام نیز بشارت داده است، چنان كه در بخش سوم گذشت. و همچنین پیغمبر و ائمه معصومین علیهم السلام بشارت داده اند، و نیز بر این معنی دلالت می كند آنچه در كتاب های تبصرة الولی و بحار از اسماعیل بن علی نوبختی رحمه الله آمده كه گفت: روزی در مرض فوت امام حسن عسكری علیه السلام در خدمتش بودم. آن حضرت به خادم خود عقید - غلام سیاه چهره ای كه اهل نوبه و پیش از آن هم خدمتگزار امام علی النقی علیه السلام بود و امام حسن عسكری علیه السلام را بزرگ كرده بود - فرمود: ای عقید! قدری آب مصطكی برای من بجوشان. عقید اطاعت كرد و پس از فراهم شدن آب مصطكی، صیقل، مادر امام زمان - عجّل اللَّه فرجه الشریف - آن را به خدمت آن حضرت آورد.

حضرت ظرف را گرفت و خواست بیاشامد، ولی دست مباركش لرزید و به دندان نازنینش خورد، آن گاه آن را زمین نهاد و به عقید فرمود: داخل اتاق شو، خواهی دید كودكی در سجده است، او را نزد من بیاور.

ابوسهل [نوبختی] گوید: عقید گفت: هنگامی كه برای آوردن آن كودك به اندرون اتاق رفتم، دیدم كودكی در حال سجده است و انگشت سبّابه خود را به سوی آسمان گرفته است. من سلام كردم، او نمازش را كوتاه كرد. عرض كردم: آقا شما را می طلبد كه به خدمتش درآیی. در این موقع مادرش صیقل آمد، دستش را گرفت و او را نزد پدرش آورد.

ابوسهل گوید: موقعی كه خدمت آن حضرت رسید، سلام كرد، دیدم رنگش بسان درّ سفید، موهای سرش كوتاه و میان دندان هایش گشاده بود. چون چشم امام حسن عسكری علیه السلام بر او افتاد گریه كرد و گفت: ای آقای خاندانم، این آب را به من بده كه به سوی پروردگارم می روم. آقازاده اطاعت كرد و ظرف آب مصطكی را برداشت و به دهان پدرش نزدیك برد تا آن را نوشید. سپس امام عسكری علیه السلام فرمود: مرا برای نماز آماده



[ صفحه 267]



سازید. آن كودك حوله ای در دامان امام گسترد، پس آن كودك پدر را وضو داد و آن حضرت سر و دو پایش را مسح كشید، آن گاه فرمود: ای فرزند! به تو مژده می دهم كه صاحب الزمان و حجّت خدا در روی زمین تویی، تو فرزند و جانشین منی، از من متولد شده ای و تو (م ح م د) فرزند حسن فرزند علی فرزند محمد فرزند علی فرزند موسی فرزند جعفر فرزند محمد فرزند علی فرزند حسین فرزند علی بن ابی طالب علیهم السلام می باشی از نسل پیامبرصلی الله علیه وآله و خاتم ائمه طاهرین هستی، و پیغمبر خداصلی الله علیه وآله به تو بشارت داده و نام و كنیه تو را گفته. این مطلب را پدرم از پدران طاهرین تو به من خبر داده است، درود خداوند بر اهل البیت باد، پروردگارمان ستوده باعظمت است. این سخن را فرمود و همان موقع امام حسن بن علی عسكری علیه السلام بدرود حیات گفت. صلوات اللَّه علیهم اجمعین. [2] .

مؤلّف گوید: وفات آن حضرت كه بر اثر مسموم شدن صورت گرفت، هشتم ربیع الاول سال دویست و شصت واقع شد و عمر شریفش بیست و هشت سال بود، صلوات اللَّه علیه.

اسماعیل علیه السلام چشمه زمزم از زمین برایش جوشید. قائم علیه السلام نیز آب از سنگ سخت برایش خواهد جوشید - چنان كه در بحث شباهت آن حضرت به موسی علیه السلام خواهد آمد - و چندین بار نیز آب از زمین برای آن بزرگوار جوشیده است. چنان كه در بحار از كتاب تنبیه الخاطر از شیخ اجل علی بن ابراهیم عریضی علوی حسینی، از علی بن علی بن نما منقول است كه گفت: حسن بن علی بن حمزه اقساسی در خانه شریف علی بن جعفر بن علی مداینی علوی برای ما تعریف كرد كه: پیرمردی رخت شوی در كوفه بود كه به زهد و پارسایی و عبادت و عزلت موصوف بود، و پیوسته در پی آثار و اخبار نیكان می رفت. در یكی از روزها كه من در مجلس پدرم بودم، دیدم این پیرمرد برای پدرم سخن می گوید و پدرم خوب گوش می دهد.

پیرمرد می گفت: شبی در مسجد جعفی - كه مسجدی قدیمی و در بیرون كوفه است - بودم، شب به نیمه رسیده بود و من در آن جا برای عبادت خلوت داشتم كه ناگاه سه نفر داخل مسجد شدند و چون به وسط حیاط رسیدند یكی از آن ها به زمین نشست،



[ صفحه 268]



سپس دست خود را به چپ و راست روی زمین كشید كه آبی جوشید و از آن جا بیرون زد. آن گاه وضو گرفت و به آن دو نفر هم اشاره كرد، آن ها نیز وضو گرفتند، سپس جلو ایستاد و آن دونفر به او اقتدا كردند، من هم رفتم به او اقتدا كردم و نماز خواندم.

پس از آن كه نماز را سلام داد و آن را بجای آورد، وضع او مرا مبهوت كرد و آب بیرون آوردنش را بزرگ شمردم از یكی از آن دو نفر كه سمت راست من بود پرسیدم: این كیست؟ به من گفت: این صاحب الامر فرزند امام حسن عسكری علیه السلام است. پیش رفتم و دست های مبارك حضرت را بوسیدم و عرضه داشتم: یابن رسول اللَّه! درباره شریف عمر فرزند حمزه چه می فرمایی آیا او بر حقّ است؟ فرمود: خیر، ولی بسا كه هدایت شود و پیش از مرگ مرا می بیند.

راوی می گوید: این حدیث جالب را نگاشتیم، و مدتی از این قضیه گذشت تا این كه شریف عمر فرزند حمزه وفات یافت و شنیده نشد كه او امام زمان علیه السلام را دیده باشد. روزی با آن پیرمرد زاهد در جایی ملاقات نمودم و جریانی كه گفته بود به یادش انداختم و از او - به طور ایراد - پرسیدم: مگر شما نگفتید شریف قبل از مرگش حضرت صاحب الامر را - كه به او اشاره نمودی - خواهد دید؟ پیرمرد گفت: از كجا دانستی كه او آن حضرت را ندیده است؟ بعد از آن روزی شریف ابوالمناقب پسر شریف عمر فرزند حمزه را دیدم، و درباره پدرش با او گفتگو كردم.

شریف ابوالمناقب گفت: در یكی از شب هایی كه پدرم در بستر مرگ قرار داشت، نزد او بودم، آخر شب نیروی بدنی پدرم تحلیل رفته، صدایش ضعیف شده و درها به روی ما بسته بود. ناگهان مردی بر ما وارد شد كه هیبت او ما را گرفت، و آمدنش را با وجود بسته بودن درها مهم تلقی كردیم، ولی توجهی نداشتیم كه از وی سؤال كنیم. آن مرد كنار پدرم نشست، و مدتی آهسته با وی گفتگو كرد و پدرم می گریست. سپس برخاست و رفت و چون از دیدگان ما غایب شد، پدرم به سختی تكان خورد و گفت: مرا بنشانید، ما هم او را نشاندیم چشم های خود را باز كرد و گفت: این شخص كه نزد من بود كجاست؟ گفتم: از همانجا كه آمده بود بازگشت. گفت: دنبالش بروید. رفتیم ولی او را دیگر نیافتیم، درها بسته بود. نزد پدر بازگشتیم و جریان را به او گفتیم، سپس از او پرسیدیم: این شخص كه



[ صفحه 269]



بود؟ گفت: این صاحب الامرعلیه السلام بود، پس از آن سختی بیماری اش عود كرد و بیهوش شد. [3] .

می گویم: در حرف «ظ» مناسب این معنی گذشت، مراجعه شود.

اسماعیل علیه السلام گوسفند چرانی می كرد. قائم علیه السلام نیز این برنامه را خواهد داشت، در حدیث مفضّل از امام صادق علیه السلام آمده كه فرمود: و قسم به خدا ای مفضّل! گویا می نگرم او را كه داخل مكّه شده و جامه پیغمبرصلی الله علیه وآله را پوشیده و عمامه زردی به سر نهاده، و نعلین وصله شده پیغمبر را به پا كرده، و عصای آن حضرت را به دست گرفته، چند بز لاغر را می راند و با این وضع می رود تا به خانه كعبه می رسد. در آن هنگام كسی نیست كه او را بشناسد، او در سنّ جوانی آشكار می گردد. [4] .

اسماعیل علیه السلام تسلیم امر خدای - عزّوجلّ - بود، او گفت: «یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ»؛ [5] ای پدر! آنچه امر می شوی انجام ده ان شاء اللَّه مرا از صابرین خواهی یافت. قائم علیه السلام نیز تسلیم امر الهی است.


[1] سوره صافات، آيه 101.

[2] بحار الانوار: 16:52.

[3] بحار الانوار: 55:52.

[4] بحار الانوار: 6:53.

[5] سوره صافات، آيه 102.